امن بود اونقدر که چند تکه از این پازل هزار تکه رو نشونش بدم و در مورد حس و حال اون تکه ها حرف بزنم ، از کل پازل شاید چیز زیادی متوجه نشد و این خوب بود. تو آشفته ترین حالت هام قشنگ و از ته دل حرف زده باهام و امیدوارم کرده به برگشتن نورها و روشنی ها ، وقتی خواستم نزدیک تر بشه می دونستم امنیت قبل رو نخواهم داشت. حالا باید تکه ها رو مخفی کنم، کمتر در مورد حس ها حرف بزنم و بیشتر باید نگاش کنم.
خودم اینو خواستم و شاید اینجوری بهتر باشه برای هر دو تامون.
یورگ سن سیز آغلایار...برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 76