دخترک بیچاره

ساخت وبلاگ

اون بچه ! ترسیده بود مچاله شده بود تو خودش و با همه وجودش اشک می ریخت و به خدا التماس میکرد با هر صدای ورق زدن کاغذها بیشتر مچاله میشد تب کرده بود از ترس .

کاش اونقدر قدرت داشتم که بغلت کنم و نزارم کسی اذیت ات کنه.

کاش خدا جای من بغلت کنه اونقد محکم که دیگه از هیچی نترسی.

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 12:50