بابام میگه من بهترین دخترای دنیا رو دارم خدا رو شکر میکنم بابت داشتن همچین دخترایی ، دستمو از دستای بابام بیرون میارم و میرم سمت در ، قدرت رفتن تا ته سالن بیمارستان رو ندارم همونجاوسط سالن میشینم و زار میزنم به حال خودم ، به اینکه هیچ کاری از دستم بر نمیاد
چقد درمانده و تنهام ، خدایا کافی نیست این همه زجر ؟
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۱۳ساعت 17:20 توسط قووم |
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37