خوب شو

ساخت وبلاگ
حالش خوب نیست تکیه داده به مبل و میگه بیا و دوستم داشته باش شاید دیگه منو نبینی ، برای بار چندم تذکر میدم که درست حرف بزن اما دوباره تکرار میکنه بیا بغلم بذار اخرین بار بغلت کنم ، میرم سمت اشپزخونه اب بخورم شاید اتیش که تو دلمه خاموش بشه اما این بار موفق نمیشم نرسیده به شیر آب بغضم میترکه. با تعجب نگام میکنه برمیگردم سمتش و خودمو تو بغلش جا میکنم و زار میزنم .

خوب شو لطفا دارم می میرم از ترس ، عذابم نده .

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۶/۱۱/۱۵ساعت 1:59&nbsp توسط قووم  | 

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 18:40