پیرمرد دستفروش صدام میکنه بی حوصله برمیگردم سمتش ، چقد شبیه بابامه چشماش مدل خندیدنش ، چین و چروک های صورتش و نگاه مغرورش .....میپرسه جوراب گرم نمیخوایی؟ همشهری هستیم باهات ارزون حساب میکنم!هر جی پول تو کیفم بود رو دادم و جوراب خریدم ، نشسته ام جلو بخاری و یکی از جورابا پامه ، یخ زده ام ، تاوان دل گرفته امو چشمهام دارن پس میدن.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۰۵ساعت 13:57  توسط قووم |
یورگ سن سیز آغلایار...برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 87