پیرمرد

ساخت وبلاگ

پیرمرد دستفروش صدام میکنه بی حوصله برمیگردم سمتش ، چقد شبیه بابامه چشماش مدل خندیدنش ، چین و چروک های صورتش و نگاه مغرورش .....میپرسه جوراب گرم نمیخوایی؟ همشهری هستیم باهات ارزون حساب میکنم!هر جی پول تو کیفم بود رو دادم و جوراب خریدم ، نشسته ام جلو بخاری و یکی از جورابا پامه ، یخ زده ام ، تاوان دل گرفته امو چشمهام دارن پس میدن.

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۰۵ساعت 13:57&nbsp توسط قووم  | 

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 87 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 6:32