شکست

ساخت وبلاگ
گلدون یادگاریت رو  باد زد افتاد و شکست من حتی نتونستم مواظب گلدون باشم من اونقد عاجز شدم که نتونستم از یک گلدون مواظبت کنم و الان نشسته ام بی خیال نگاه های غمگین پسرام گریه میکنم فکر نمیکردم روزی برسه که برام هیچی مهم نباشه حتی چشمهای خیس پسرک ۷ ساله ام .

مامان گفته لباسهای عزا رو دربیاریین ، من دلم سیاه پوشیده اونو چه جوری دربیارم؟

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۶/۰۳/۲۷ساعت 16:0  توسط قووم  | 
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 97 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 1:57